برنامه ریزی درسی چیست ؟

برنامه ریزی درسی:

برنامه ریزی درسی شامل سازماندهی یک سلسله فعالیت های یاددهی - یادگیری به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار یادگیرنده و ارزشیابی میزان تحقق این تغییرات است .

در واقع برنامه ریزی درسی به هشت سوال زیر باید پاسخ دهد :

1- چرا آموزش دهیم ؟     2- چه کسی آموزش دهد ؟   3- چه کسی را آموزش دهیم ؟   4- چه چیزی را آموزش دهیم ؟5- چگونه آموزش دهیم ؟      6- چه موقع آموزش دهیم ؟    7- کجا آموزش دهیم ؟          8- چگونه آموزش را ارزشیابی کنیم ؟

مراحل برنامه ریزی درسی:

برای برنامه ریزی درسی مراحل مختلفی ذکر شده است که ذیلاً به دو مورد از آنها اشاره می شود :

دکتر قورچیان مراحل زیر را برای برنامه ریزی درسی معرفی نموده است :

1- تعیین جهت دهی ارزشی ، اهداف و آماده سازی رئوس برنامه . 2- تعیین استانداردهای آموزش .  3- انتخاب و سازماندهی محتوا .     4- طرح ریزی عناصر برنامه ریزی .5- برنامه ریزی عناصر برنامه درسی . 6- اعتبار بخشی به ماده درسی     7- اجرای برنامه درسی .     8- ارزشیابی برنامه درسی   9- بازنگری و بازتاب .

 لوی نیز مراحل برنامه ریزی درسی را شامل سه مرحله که هر کدام از چند فعالیت تشکیل شده می داند :    

1.      آماده سازی رئوس مطالب :

 1- مشخص کردن هدفهای برنامه درسی    2- انتخاب محتوای برنامه درسی. 3- انتخاب راهبردهای یاددهی - یادگیری.    

2.      تهیه و تدوین مواد و وسایل آموزشی :

 1- تهیه مواد درسی .             2- سازماندهی مواد درسی بر حسب دروس مختلف . 3- آزمایش مواد درسی جدید . 4- تغییر و اصلاح برنامه بر مبنای نتایج آزمایش .    

3.      اجرای برنامه :

 1- توزیع برنامه . 2- برقراری نظام اجرایی . 3- کارآموزی مدرسان. 4- تطبیق با نظام امتحانات کشوری . 5- هماهنگی با مسئولان اجرایی . 6- بازنگری .    

 

 اما کتا  تایلر وخلاصه فصلهای آن

فصل 1

مدارس بايد در صدد تحقق چه مقاصد تربيتي باشد ؟

بسياري از معلمان خوبي كه از روشهاي مناسب در امر تدريس بهره مي گيرند تصور روشنی از هدفهاي آموزش و پرورش ندارند . با اين وجود براي اصلاح و بهبود مستمر و طرح ريزي برنامه هاي آموزشي خوب مشخص كردن هدفهاي آموزش و پرورش بسيار ضرورت دارد چرا كه اين آرمانها و هدفهاي آموزش و پرورش معيارهاي مناسبي براي انتخاب دروس ، محتواي آنها تنظيم روشهاي آموزش و تهيه آزمون و وسايل ارزشيابي مي باشند . آرمانها و اهداف آموزش و پرورش موضوعاتی ساده نيستند كه بتوان به كمك افراد محدود آن را تعيين كرد چرا كه موضوعاتي انتخابي هستند كه بايد مورد ارزش داوري مسئولان آموزش و پرورش قرار گيرند براي تعيين اين اهداف نياز به منابعي است كه هر يك از گروههاي صاحب نظر به قرار زير آنرا ارائه داده اند :

1- طرفداران آموزش و پرورش پيشرفته كودك را اصيل ميدانند .

2- ماهيت گرايان ميراث فرهنگي را اساس تعيين هدف ميدانند .

3- جامعه شناسان مسائل و مشكلات جامعه را منبع اصلي مي دانند .

4- فيلسوفان تربيتي، مدرسه و فلسفه آموزش و پرورش را منبع اصلي مي دانند .

البته هر كدام از منابع فوق به تنهايي نمي توانند منبع تعيين هدف باشند زيرا كه هر كدام اطلاعات خاصي را ارائه مي نمايند . با اين حال هدفهاي عمومي آموزش و پرورش با توجه به 3 منبع و عامل مهم كه برنامه ريزان آنها را مشخص مي كنند تعيين مي شوند اين منابع عبارتند از : 1- يادگيرندگان   2- محيط بيرون از مدرسه و جامعه     3- رشته درسي يا علمي يا همان مواد و موضوعات آموزشي

برنامه ريزان براي بيان دقيق هدفهاي تربيتي و تبديل هدفها به هدفهاي آموزشي از 2 منبع و مأخذ عمده استفاده مي كنند . كه هر كدام به منزله صافي و غربالي است كه هدفهاي پيشنهاد شده بايد از آن بگذرد اين دو منبع عبارتند از :

1- فلسفه آموزش و پرورش و فلسفه اجتماعي هر كشور       2- روانشناسي تربيتي و يادگيري

اولي براي تشخيص و كنار گذاشتن هدفهاي غير مهم و متناقض بكار مي رود تا بتوان هدفهاي مهم و همگن و سازگار را از بين هدفهاي بدست آمده و هدفهاي پيشنهاد شده انتخاب كرد به عبارت ديگر فلسفه آموزش و پرورش از يك طرف میكوشد ماهيت زندگي خوب و جامعه خوب ( ارزشهاي مادي و كاميابي ) را تعريف كند از طرف ديگر سعي دارد رئوس ارزشهاي مهم غير مادي و معنوي مؤثر بر زندگي را ترسيم كند .

همچنين يكي از مهمترين فلسفه هاي  آموزش و پرورش براي صافي هدفها اصول دموكراسي است كه در آن به راه و رسم زندگي خوب در خانه ، مدرسه ، در امور اقتصادي و در همه جنبه هاي زندگي اشاره مي كند در اين صورت است كه انتخاب آن عده از هدفهاي آموزش و پرورش اولويت پيدا مي كند كه براي توسعه ارزشها ، نگرشها ، معرفت ،‌ و توانايي هاي دموكراتيك نه تنها برا دموكراسي سياسي بلكه براي دموكراسي در همه جنبه هاي زندگي مهم تشخيص داده شده اند .

روانشناسي يادگيري معيار و ملاكي است براي انتخاب هدفهاي پيشنهاد شده ، هدفهاي آموزش و پرورش غايات آموزش و پرورش و نتايجي هستند كه از طريق يادگيري مي توان به آنها رسيد و تا زمانيكه اين غايات با شرايط ذاتي امر يادگيري هماهنگ و همنوا باشند اين غايات به عنوان هدفهاي كلي آموزش و پرورش ارزشمند هستند در غير اينصورت هدفهاي آموزش و پرورش بي ارزش خواهند بود . براي بيان دقيق هدفهاي تربيتي ، برنامه ريزان بايد اطلاعات دقيقي از نيازها و علايق و رغبت هاي شاگردان بدست آورند . و آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند نيز نيازها را در همه زمينه هاي اجتماعي ، تربيتي ، حرفه اي ،‌ بدني و رواني تفريحي مورد بررسي قرار دهند . براي تعيين نيازها و علاقه هاي كودكان مي توان از روشهايي مانند مشاهدات معلمان ، مصاحبه و گفتگو با شاگردان و والدين ، و پرسشنامه و تست ها و ساير وسايل به جمع آوري اطلاعات مورد نياز و لازم دست يافت .

با اين اوصاف مقصد اصلي آموزش و پرورش آن نيست كه معلم بايد يك سلسله فعاليتهايي انجام دهد بلكه آن است كه تغييرات مهم در الگوي رفتارهاي دانش آموزان ايجاد شود در اين صورت است كه معلم مي تواند انواع فعاليت هاي رسيدن به هدفها ، يعني كوشش براي ايجاد تغييرات مطلوب در رفتار دانش آموزان را استنباط كند .

در واقع غرض اصلي از بيان هدفها عبارت است از : تعيين انواع تغييرات در رفتار دانش آموزان كه بايد بر اساس آنها فعاليت هاي تدريس به صورت مناسب براي رسيدن به هدفها ، يعني ايجاد تغييرات در رفتار و دانش آموزان طرح ريزي و تنظيم شوند و به مرحله اجرا در آيند .

فصل 2

چگونه بايد تجارب ( فعاليتهاي ) يادگيري مناسب براي رسيدن به هدفهاي تربيتي انتخاب شوند ؟

هدفهاي آموزش و پرورش از طريق تجارب يادگيري محقق مي شود منظور از تجربه كنش متقابل بين يادگيرنده و شرايط خارجي موجود در محيط است كه با يادگيرنده به آن واكنش نشان ميدهد .

در انتخاب تجارب يادگيري 2 مسئله اصلي وجود دارد كه عبارتند از :

الف ) تعيين نوع تجاربي كه بتواند ما را به هدفهاي تربيتي برساند .

ب ) چگونگي ايجاد شرايط و تعيين موقعيت هايي كه موجب بر انگيختن نوع فعاليتها و تجارب يادگيري مورد نظر در دانش آموزان باشند .

در انتخاب تجارب و فعاليتهاي يادگيري بدون توجه به نوع هدف بعضي اصول كلي نيز وجود دارند كه عبارتند از :

1- براي رسيدن به هدف معين دانش آموزان بايد داراي فعاليتها و تجاربي باشند كه به او فرصت تمرين و انجام دان نوع رفتار مورد نظر هدف را بدهد .

2- تجارب و فعاليت هاي يادگيري براي يادگيرنده رضايت بخش و موافق ميل او باشد .

3- تجارب و فعاليتهاي يادگيري بايد با رشد و معلومات ، استعداد و توانايي كنوني دانش آموزان متناسب باشد .

4- براي رسيدن به يك هدف آموزش و پرورش مي توان از تجارب و فعاليتهاي گوناگوني استفاده كرد .

5- يك تجربه يادگيري معين نتايج متعددي دارند .

معلمان در مورد تجربيات آموختني به امور زير توجه كافي مبذول دارند :

1- ايجاد مهارت تفكر                                                                  2 كمك در كسب اطلاعات

3- كمك به ايجاد نگرشهاي اجتماعي                             4- كمك به ايجاد رغبت ها و علايق

1- منظور از ايجاد مهارت تفكر ، يعني آموزش فكر كردن شامل دادن تمرين در بكار بردن مفاهيم اساسي و طرح هاي مربوط به پديده هايي است كه بايد در باره آنها تفكر انجام گيرد و در ذهن دانش آموز مكانيسم لازم براي تجزيه و تحليل مسئله اي كه با آن مواجه مي شود به وجود آورد .

2- منظور از كمك در كسب اطلاعات ، يعني اين نوع تجربه يادگيري شامل هدفهايي از قبيل توسعه درك و شناختن امور خاص ، توسعه معلومات درباره امور مختلف و مانند آنها مي شود . براي اين امر مي توان از شيوه حل مسئله و به خاطر سپردن مطالب ارزشمند و فراهم آوردن موقعيتي كه شدت و تنوع اثر اطلاعات آموخته شده را افزايش دهد استفاده كرد و از نظرات افراد مطلع مشورت گرفت .

3- براي توسعه نگرشها در مردم 4 روش عمده به قرار زير است : الف ) جناب و همانند سازي با آنچه در محيط است . ب ) كسب نگرشها از اثرات عاطفي انواع خاصي از تجارب

، يعني تجارب رضايت بخش نگرش مثبتی در افراد ايجاد مي كند . ج ) از تجارب تلخ نگرشهاي منفي ايجاد مي شود . د ) تشكيل و نوع نگرشها از طريق فر آيندهاي عقلي .

4- تجارب يادگيري كه به منظور پرورش علاقه ها در نظر گرفته مي شوند به دانش آموزان بايد فرصت دهند نه تنها موضوع ها و زمينه هايي را كه در محدوده علاقه ها بايد پرورش يابند كشف كنند بلكه از اين كشف ،رضايت خاطر بدست آورند . 

براي رسيدن به هدف معين ، تجارب و فعاليتهاي يادگيري بسياري وجود دارد فرايند طرح ريزي تجارب يادگيري بيشتر به خلاقيت نياز دارد به اين صورت كه معلم با در نظر گرفتن هدفهاي مطلوب از تجارب يادگيري گوناگون در ذهن خود به بررسي يك سلسله امكانات ، چيزهايي كه بايد انجام گيرد را آغاز مي كند پس از شكل گيري مطالب در ذهن بايد رئوس تجارب يادگيري كه نشان دهنده جزئيات فعاليتهاي مربوط باشند تهيه شوند . پس تجارب يادگيري پيشنهادي را با هدفهاي مرد نظر هم از جنبه هاي رفتاري و هم از جنبه موضوع و محتوا بررسي مي كند تا ببينند :

اولاً : تجارب يادگيري پيشنهاد شده تا چه ميزان فرصت بروز نوع رفتار و يا يادگيري موضوع و محتواي مورد نظر هدف را به دانش آموزان مي دهد .

ثانياً : آيا اين تجارب يادگيري پيشنهادي را مي توان با ملاك مؤثر بودن يا رسيدن به هدفهاي تربيتي بررسي كرد .

ثالثاً : تجارب يادگيري پيشنهاد شده را مي توان از نظر آمادگي نيز مورد بررسي قرار داد و ديد آيا تجارب مستلزم فعاليت هايي است كه هنوز دانش آموزان آماده و قادر به انجام آن نيستند .

براي رسيدن به هدفهاي مناسب بايد به بررسي و مقايسه تجارب يادگيري با معيارها و خصوصيت هاي مربوط به هر يك از انواع هدفهاي تربيتي پرداخت اگر فعاليتهايي كه به اين صورت پيش بيني ميشوند با ملاكهاي ياد شده مطابقت كنند بايد آنها را به عنوان فعاليتهاي مناسب در نظر گرفت و اگر هدفها با ملاكها مطابقت نداشتند يا بايد حذف شوند و يا در آن تجديد نظر شود .

اين شيوه انتخاب تجارب يادگيري به معلم فرصت ميدهد با استفاده از نيروي خلاقه خويش پيشنهاداتي ارائه نمايد سپس آنها را با ملاكهاي مناسب بسنجد و فرصت هنر نمايي براي طرح ريزي برنامه هاي دقيق براي تدريس و ارزشيابي را از قبل خواهد داشت

  فصل 3

چگونه مي توان تجارب و فعاليتهاي يادگيري را براي آموزش مؤثر سازمان داد ؟

براي اينكه فعاليتها و تجارب تربيتي اثر متحد و يكپارچه داشته باشند بايد آنها را چنان تنظيم كرد كه همديگر را تقويت كنند . بنابر اين سازمان دادن تجارب يادگيري مسئله مهمي در تنظيم برنامه درسي است زيرا كه روي كارايي آموزش و ميزان تغييراتي كه از نظر آموزش و پرورش در يادگيرنده بايد به وجود آيد تاثير بسياري دارد .

در تنظيم فعاليتهاي يادگيري بايد به روابط عمومي واقفي توجه ويژه به عمل آيد تا يك برنامه تربيتي موثر به وجود آيد .

1- تنظيم عمودي مطالب مورد يادگيري به تقسيم بندي يك موضوع بر حسب فواصل زماني مربوط است .

2- تنظيم افقي مطالب ، از آنجا كه همه دروس به طور همزمان به دانش آموزان عرضه مي شود بايد بين آنها ارتباط و هماهنگي لازم وجود داشته باشد اين ارتباط موجب تقويت جنبه هاي گوناگون يادگيري مي شود و در دانش آموزان (( انديشه نظام دار )) به وجود مي آورد .

با رعايت تنظيم افقي و عمودي ، مسائل درسي در هم تنيدگي لازم را پيدا مي كند و ارزش تدريس و آموزش را پيدا مي كنند . در صورت تعارض فعاليتها و تجارب با همديگر ، دانش آموزان تجاربي را كسب مي نمايند  كه هیچگونه رابطه مؤثري با هم ندارند كه مورد استفاده روزمره قرار گيرد .

در سازمان دهي مؤثر فعاليتهاي يادگيري 3 ملاك و معيار اصلي بايد در نظر گرفته شود كه عبارتند از :

1- مدامت ، 2- توالي ، 3- وحدت يا يگانگي

1- مداومت يعني تكرار عمودي عناصر اصلي برنامه درسي

2- توالي بر اهميت تنظيم هر تجربه بر تجربه قبلي تاكيد ميشود و فعاليتهاي يادگيري هر بار در سطحي بالاتر از سطح قبلي ميباشد . ( تنظيم مطالب از آسان به مشكل و از ساده به پيچيده )

3- وحدت و يگانگي يعني دانش آموز بطور فزاينده اي در بدست آوردن وحدت نظر و رفتار در رابطه با عناصري كه با آنها سروكار دارد كمك كند ( ايجاد پيوستگي و ارتباط بين مطالب و با تجارب )

در طرح ريزي برنامه درسي براي هر مدرسه ، يا هر رشته درسي اتخاذ تصميم درباره انواع عناصري كه به طور مؤثري به عنوان رشته هاي اصلي تنظيم برنامه بكار برده مي شوند ضرورت دارد .

در تنظيم برنامه درسي براي هر رشته ، شناخت عناصري كه مربوط و مهم براي آن رشته درسي ، همچنين مناسب و مهم براي كل برنامه درسي باشند ضرورت دارد بنابراين وقتي عناصر سازمان دهنده انتخاب شدند بايد از آنها براي ايجاد مداومت ، توالي ، و وحدت استفاده كرد . به اين معني كه اين عناصر بايد چنان طرح ريزي شوند كه در سراسر طول و عرض برنامه درسي ظاهر شوند .

همچنين لازم است عناصر اصلي كه به عنوان تار و پود سازمان دادن اين تجارب و فعاليتها بكار مي روند مشخص شوند . بعلاوه ضرورت دارد اصول تنظيم برنامه ، كه به وسيله آن اين رشته ها با همديگر بافته مي شوند تعيين گردند كه عبارتند از : الف ) توسعه مفهوم    ب ) توسعه مرزهاي مفهوم

ج ) رعايت ترتيب زماني    د ) افزايش     كاربرد       ه ) افزايش تعداد و نوع فعاليتهاي مربوط

همين عناصراصلي ساختار برنامه راكه فعاليت هاي يادگيري باتوجه به آنها تركيب وتنظيم ميشود عبارتند از :

الف ) عناصر ساختاري در سطح بالاتر

ب ) عناصر ساختاري در سطح پايين تر . درس _ عنوان _ واحد 

روشهاي بسياري براي تنظيم برنامه ها بكار برده مي شود كه شامل مراحل زير مي باشند :

1- توافق درباره طرح كلي تنظيم برنامه 2- توافق روي اصول كلي تنظيم 3 - توافق روي پايين ترین سطح

4- تنظيم برنامه هاي قابل انعطاف يا به اصطلاح واحدهاي منبع است .

5- بكار بردن برنامه هايي كه معلم و دانش آموزان بطور مشترك براي فعاليتهاي خاصي در كلاس معيني تهيه مي كنند

فصل 4

چگونه مي توان اثر بخشي فعاليت هاي يادگيري را ارزشيابي كرد ؟

ارزشيابي يكي از مهمترين مراحل تنظيم برنامه هاي درسي است . هر ارزشيابي درآموزش وپرورش    شامل 2 مرحله است :    الف ) شروع برنامه      ب ) پايان برنامه

الف ) در مرحله مقدماتي ارزشيابي به اين جهت صورت ميگيرد تا معلوم شود كه تجارب و فعاليتهاي يادگيري تا چه ميزان با هدفهايي كه تعيين كرده ايم ارتباط دارد و تا چه ميزان با اصول مهم روانشناسي مطابقت دارند( قبل از شروع برنامه) بعلاوه هر مجموعه از تجارب و فعاليتهاي يادگيري با معيارهايي سنجيده مي شوند كه تصور مي رود تا حدودي صحيح باشند . زيرا كه در اين مورد معيار قاطعي وجود ندارد در جريان تدريس تعداد قابل توجهي متغيرهايي وجود دارند كه سبب مي شوند نتوانيم به طور قاطع بگوييم كه تجارب و فعاليت هاي يادگيري فراهم شده واقعاً آنهايي هستند كه درواحد هاي يادگيري پيش بيني شده اند.

بررسي وسيع تر طرح هاي تجارب و فعاليت هاي يادگيري به منظور مشخص كردن نوع بازده آنها ، هدف ارزشيابي است و نشان دهنده ضرورت و اهميت ارزشيابي بعد از طرح ريزي هر برنامه مي باشد .

ارزشيابي فرآيندي است برای تحقق و بررسي اين كه تا چه ميزان تجارب يادگيري ، به آن صورتيكه تنظيم شده و سازمان يافته اند واقعاً نتايج مطلوب و موردنظر را به بار مي آورند . و از اين رو فرآيند ارزشيابي شامل تشخيص نكات قوت وضعف طرحهاست اين امر نه تنها باعث مي شود كه اعتبار وصحت فرضيه هاي اساسي كه برنا مه هاي آموزشي بر مبناي آن ها تنظيم شده اند بررسي شوند بلكه سبب مي شوند كارايي عوامل معين نيز يعني معلم و ساير شرايط مورد ارزيابي قرار گيرد .

فرآيند ارزشيابي اساساً فرآيند تعيين ميزان تحقق هدفهاي آموزش و پرورش به طور واقعي از طريق برنامه هاي درسي و آموزشي است چون غرض اصلي از تعيين هدفها ، ايجاد تغييرات مطلوب در الگو هاي رفتاري دانش آموزان است بنابراين ارزشيابي نيز عبارت خواهدبود از فرايند تعيين ميزان تغييرات در رفتارهايي كه واقعاً صورت گرفته است . مفهوم ارزشيابي داراي دو جنبه مهم است : 1- ارزشيابي بايد رفتارهاي دانش آموزان را اندازه گيري كند  . 2- ارزشيابي در طول زمان و بيش از يك بار اندازه گيري باشد .

ب ) ارزشيابي پاياني برنامه

همچنين انواع ارزشيابي ها در برنامه وجود دارد كه انواع آن به قرار ذيل است :

يك نوع ارزشيابي براي بدست آوردن شواهدي از دائمي بودن يا موقتي بودن يادگيري مدتي بعد از ارزشيابي پاياني صورت مي گيرد ارزشيابي ديگر ارزشيابي ساليانه یا آخر سال تحصيلي كه ملاك ارتقاء به كلاس بالاتر است . همچنين در امر ارزشيابي مي توان از روشهاي آزمون كتبي ، تست هاي كتبي ، مشاهده ، مصاحبه و پرسشنامه و نمونه گيري استفاده كرد .

فرايند ارزشيابي با هدفهاي برنامه آموزش و پرورش آغاز مي شود از آنجا كه مقصود تعيين ميزان تحقق هدفهاي تربيتي است . لازم است رويه هايي براي ارزشيابي تعيين شود كه بتواند درباره انواع رفتارهاي مورد نظر در هر كدام از هدفهاي اصلي تربيتي شواهدي در دسترس قرار دهد . ضمناً تجزيه و تحليل دو بعدي هدفها از نظر رفتاري و محتوايي به عنوان مجموعه اي از عوامل و مشخصات ارزشيابي بكار برده مي شوند .

يكي ديگر از گامهاي مهم ارزشيابي ارائه تعريف روشني از هدفها است تا بتوان نوع رفتاري را كه از دانش آموز سر ميزند را با ميزان تحقق هدفها اندازه گيري كرد .

 مرحله بعدي ارزشيابي تعيين موقعيت هايي كه به دانش آموز فرصت ابرازرفتار مورد نظر هدفهاي آموزش و پرورش را ميدهند .

در مرحله سوم وسايل و ابزار ارزشيابي مورد بررسي قرار گيرند تا معلوم شود هر يك از آنها تا چه ميزان مي توانند در رسيدن به مقصود _ ارزشيابي _ مفيد و مؤثر واقع شوند . 

طرح ريزي برنامه هاي درسي جريان مداومي است به اين ترتيب كه مواد و رويه ها تهيه و تنظيم مي گردند به مورد اجرا و آزمون گذاشته مي شوند ، نتايج آنها ارزشيابي ميگردد و عدم كفايت و نارسايي آنها تعيين و مشخص مي شود نظريه هاي اصلاحي پيشنهاد مي شوند طرح ريزي مجدد ، تنظيم مجدد برنامه ، اجرا و ارزشيابي مجدد صورت مي گيرد و اين دور تسلسل ادامه مي يابد و سبب مي شود كه برنامه درسي و امر تدريس به طور مداوم در طول سالها اصلاح و بهبود يابد .

ارزشيابي يكي از مؤثر ترين وسيله يادگيري است .

ارزشيابي و برنامه درسي بايد با يكديگر تلفيق شوند تا معلمان مجبور نباشد روي پاره اي از هدفهايي كه مورد توجه ارزشيابي و مغاير با هدفهاي برنامه درسي است تاكيد كنند و هدفهاي منظور شده در برنامه درسي را فراموش كنند.